در طول زندگی یک فرد، وقایعی، رخ میدهند كه از اهمیت خاصی برخوردارند و بعنوان نقاط عطفی در زندگی از آنها یاد میشود. یكی از این وقایع بلوغ است. از نظر لغوی، بلوغ یعنی كامل شدن و به حد كمال رسیدن. بلوغ دوره بحرانی انتقال از مرحله كودکی به بزرگسالی و زمان كسب قدرت باروری است. در این دوره تغییرات دینامیک در مغز و غدد بدن باعث تغییرات جسمانی، روانی و رفتاری می شود.
ثبات و تكوین شخصیت نوجوان در این دوره صورت میگیرد. بلوغ یك مرحله بحرانی است كه در گذر از این دوره، زیربنای زندگی بزرگسالی فرد پیریزی می شود و ممكن است بسیاری از مشكلات روانی، بیماریهای عفونی، ازدواجهای ناموفق، حاملگیهای زودرس و مخاطرهآمیز، صدمات و مرگ میر و مادر و كودك و در نهایت مشكلات عدیده جسمی و روحی ریشه در این دوران داشته باشند. با توجه به ابعاد مختلف جسمی، روانی و اجتماعی بلوغ سن شروع و مسائل خاص هریك از آنها نیز دارای مشخصه خاص خود می باشد كه قابل بررسی و پیگیری است.
بلوغ جزئی از فرایند رشد و نمو است و در این دوره از حیات انسانی، مجموعهای از تغییرات جسمی و روانی در فرد دیده میشوند. بروز این تغییرات معمولاً با بروز نگرانیها و سئوالاتی در فرد شروع می شود از قبیل اینكه:
آیا من طبیعی هستم؟
چه اتفاقی دارد برای من میافتد؟
آیا گاهی این تغییرات در افراد دیگر هم اتفاق می افتد؟
لذا گاهی چنین تغییرات جسمی و پاسخگوئی درست و مناسب به سوالات نوجوان، باعث خواهد شد تا حد زیادی از نگرانیهایی كه نوجوان در مورد تغییرات بدن خود دارد، كاسته شود.
ناآگاهی، مهمترین ضعف بهداشت بلوغ در جامعه ماست؛ این ناآگاهی نه تنها نوجوانان بلكه در بسیاری حوزه ها، بزرگسالان جامعه را هم در برمی گیرد و از این طریق به منشأ ناشناخته برای تولید آسیبهای دامنه دار اجتماعی تبدیل می شود.
فرهنگ عرفی ما در یك نگاه كلی بلوغ را با احتیاط شدید و به صورت خاموش برگزار می كند و متأسفانه در برخی شئون قومی آن را پدیده ای مزموم یا خجالت آور می شناسند. دامنه ناآگاهی برای پسران گسترده تر است و از این رو بزه جنسی و رفتاری در میان مردان جامعه ما فراوانی بیشتری دارد و دنبال آسیبهای دوران بلوغ كه به صورت عقده های مزمن روانی، تلقیات نادرست و تمایل به فرهنگ منحط جنسی آشكار می شود تا سنین پیش از ازدواج و حتی چندین سال پس از آن ادامه می یابد و بحران می آفریند. تحقیقات تطبیقی نشان می دهد حداقل 20 درصد نوجوانان جامعه از تغییرات جسمی و روحی بلوغ به نگرانی جدی دچار می شوند.
گروهی از نوجوانان كه والدین، مربیان و كاركردهای اجتماعی آنها را با این نوع تغییرات آشنا نكرده اند، دچار ترس، اندوه و حتی افسردگی می شوند و از خود می پرسند این چه اتفاقی است كه برای من می افتد، آیا طبیعی است؟ آیا برای همه این اتفاق می افتد؟ مبادا برایم مشكلی ایجاد كند. در واقع نوجوانان به دلیل ناآگاهی دوره بلوغ را با ترس و اضطراب طی می كنند و به تدریج قدرت تطبیق با شرایط متغیر آن را از دست می دهد.
اینجاست كه آسیب های رفتاری در كمین وی قرار می گیرد و تباهی های زندگی اش را رقم می زند. باید والدین با زبانی ساده و بدون پیچیدگی شرایط بلوغ را برای نوجوان تشریح كنند و به او اطلاعاتی متناسب با سن و پیشرفت مراحل بلوغ ارائه كنند. نوجوان تازه بالغ باید پیش از شروع تغییرات عمده جسمی به آنها آگاه باشد و بداند كه دیگر كودكی خردسال و نوجوانی سر به هوا نیست و برای خود آقا یا خانمی شده كه جامعه و اطرافیانش انتظارهایی متناسب از وی دارند.
از آنجا كه بسیاری از والدین به دلیل موانع فرهنگی یا بر اساس شرمی نابه جا از ارائه توضیحات كامل و جامع در این باره خودداری می كنند، آموزشهای اجتماعی دوره بلوغ اهمیتی دو چندان می یابند. برگزاری جشن تكلیف در مدارس و حوزه های آموزش های بلوغ اقدامی فرخنده اما ناكافی است.به نظر می رسد خلاء اصلی در این باره طرح نشدن نكات آموزشی، بهداشتی و پزشكی بلوغ در كتابهای درسی است. در چنین شرایطی تلاش رسانه های صوتی، تصویری و مكتوب و اجرای برنامه های آموزشی از سوی نهادهای فرهنگی و حمایتی می توانند تا اندازه ای راهگشا باشند و شرایط را برای ارائه آموزش های رسمی، كامل و متناسب درباره بلوغ مهیا كنند.
كمبود آگاهی درباره بلوغ در زمینه های رفتاری و روانی نیز مطرح است و بیشتر در رفتار بزرگسالان در تقابل با نوجوانان نمایان می شود. اساس این ناآگاهی دردسرساز از برخی جبهه گیری های احتمالی و گاه غیرواقعی در جامعه ناشی می شود. این جبهه گیری بیش از آنكه واقعی و ملموس باشد، ناظر بر نوعی خود سانسوری است. گویا مسئولان آموزشی و فرهنگی جامعه از طرح صورت مسأله هم پرهیز می كنند و ابا دارند و گمان می كنند آموزش درباره مسائل جسمی و روانی بلوغ نزد افكار عمومی به ترویج فساد و فحشا تبدیل شود؛ تفكری كه همیشه چوب آن را خورده ایم و عبرت نمی گیریم.
بلوغ یعنی كامل شدن و به حد كمال رسیدن. بلوغ دوره بحرانی انتقال از مرحله كودکی به بزرگسالی و زمان كسب قدرت باروری است.
به راستی چرا باید بخشی از آموزش های حیاتی برای جامعه به دلیل ترس از شبهات و قضاوتهای نادرست و احتمالاً متلك پرانی به نیازمندان آن ارائه نشود و آیا پیشگیری از آسیبهای این حوزه با فرهنگ جامعه، متناسب تر نیست؟
پاسخ این پرسش ها ساده است و در این موضوع خلاصه می شود كه بلد نیستیم چگونه به ارائه آموزشهای بلوغ بپردازیم كه حساسیت نینگیزد، مخالف شئون دینی و فرهنگی ما نباشد و به كار آید و از آسیبها جلوگیری كند.
آموزش بهداشت بلوغ در مدارس، بویژه در مقطع راهنمایی كه مصادف با سنین بلوغ است با مشكلات و كمبودهای جدی دست و پنجه نرم می كند. آموزشها چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم ارائه شود، همواره با حاشیه امنیت همراه است و در عمل بخش بزرگی از محصلان نوجوان را به دلیل شرایط جامعه و ناپسند دانستن صحبت در این باره در محیط های بیرونی و خانواده ها از دستیابی به اطلاعات كامل و جامع و متناسب محروم می كند.
اگر قبول داشته باشیم كه وظایف نظام آموزشی و پرورشی تنها در آموزش ریاضی، علوم، هندسه و تولید انواع و اقسام نخبه و دانش آموز ممتاز خلاصه نمی شود و پرورشی هم در كار است كه ابعاد جسمی، شخصیتی، روانی، رفتاری و اجتماعی محصلان را در برمی گیرد، به ضعفهای جدی این نظام در حوزه مسائل اجتماعی نوجوانان و محصلان پی می بریم. به هر ترتیب نوجوان باید در دوران بلوغ روشهای حفظ سلامتش را بشناسد و بداند چه چیزی بهداشت جسم و روانش را به خطر می اندازد تا بتواند با تهدیدهای بیرونی مقابله كند و از نوجوانی اش در مسیر تكامل لذت ببرد. در این دوره تغییرات جسمی و روانی نوجوان سریع است. احساسات، تفكر، رابطه های اجتماعی و منطق وی رشد می كند و از این گذرگاه به شناخت خویش و محیط پیرامون اقدام می كند. این تغییرات ذاتاً مقدس هستند و هدایت و كنترل آنها از طریق شناخت مقتضیات دوره بلوغ، وی را از گمراهی، گناه و آسیب نجات می دهد.
نظرات شما عزیزان: