تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دنیای مطالب طلایی و آدرس google4004.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
حمله اسکندر را می گویند، و اینها در مواردی گیج و گنگ هم میشوند. درست شبیه داستان عزیز نسین، که در کتابش می گوید: مگر تو مملکت شما خر نیست. مثلا سکه های تقلبی که هفت یا هشت صده پیش، بر اساس داستان اسکندر مقدونی در قسطنطنیه درست کرده اند، امروزه بسیاری از کم دانش های پر مدرک تحصیلی، نمی توانند تشخیص دهند که تقلبی است. چندین سال پیش شخصی با خوشحالی نسخه ای آورد، که برای او بخوانم، تا سپس برود و بکند و پولدار شود. این نسخه در اواسط پادشاهی قاجاریه جعل شده بود، ولی از زمان علی عمادالدوله بویهخبر می داد، به او گفتم این یک سند مهم تاریخی، درباره وجود تاریخی گنج های تقلبی است. ادامه دارد و بازنویسی می شود.
عكس انوش راويد در يك منطقه باستاني، عكس شماره 4549 .
پاتوق وسوسه شدگان ثروت
در خيابان منوچهري زمان حکومت گذشته، درست آنجايي كه مغازه هاي قیمتی كنار هم قرار دارند، دستفروشاني هستند، كه مي توان از زير زبانشان حرفهايي درباره نقشه هاي گنج بيرون آورد. البته آنها بسختي به رهگذران و جويندگان نقشه هاي گنج اعتماد مي كنند، چرا كه خوب مي دانند افتادن در اين معركه چه خطراتي دارد. مردي كه بساطي جلوي پايش گسترده می گوید: هر از چند گاهي كلاهبرداراني پيدا ميشوند، و نقشه هاي قلابي گنج را به فريب خوردگان ثروت مي فروشند. او از قيمت اين نقشهها هم با خبر است، و ميگويد با صد هزار تومان هم مي شود نقشه اي نيم بند دست و پا كرد. البته جواني ديگر كه كمي بالاتر بساط كرده، اطلاعاتش دقيقتر است می گوید، كساني هستند كه نسخه هاي قديمي مربوط به اجدادشان را به منوچهري ميآورند، و با آب و تاب فراوان از اموالي مي گويند، كه زير خاك مخفي شده است. او معتقد است اين نسخهها مربوط به زمانهايي است، كه آدم هاي چند سده پيش به دليل آشفته شدن اوضاع مملكت مثلا به دليل بروز جنگ، دارايي هاي خود را زير خروارها خاك پنهان كردهاند، و حالا نوادگان آنان ميآيند، تا دارايي هاي اجداد خود را به نام گنج به فريب خوردگان ثروت بفروشند. اما بيشك اينان نيز چيز واقعي در بساط ندارند، و دام فريب را براي ساده لوحان پهن كردهاند.
قابل توجه:90 درصد كساني كه دنبال گنج هستند، مي بازند! و از 10 درصدي كه به چيزي ميرسند، 5 درصد شان گرفتار قانون مي شوند، و از 5 درصد باقيمانده فقط 2 درصد به اشياي قيمتي مي رسند. اما اين آمار براي جويندگان گنج اسباب تنبيه نيست، آنها به پند كارشناسان گوش نمی دهند، بلكه به مغناطيسي جلب مي شوند، كه از دل زمين برميآيد.
اينها گفته هاي عسكر مرادي، كارشناس يگان حفاظت از ميراث فرهنگي است، او معتقد است هيچ كدام از نقشه هايي كه مي توان با ترفند از منوچهري و سيداسماعيل خريداري كرد، مورد تاييد كارشناسان نيست، چرا كه كلاهبرداراني كه اين نقشهها را مي كشند، خط و زبان تاریخی را نمی شناسند، براي همين خطوطي را سر هم مي كنند، تا افراد بياطلاع را به دام بيندازند. مرادي البته تعداد فريب خوردگان را آنقدر زياد مي داند، كه نمي تواند آمار دقيقي درباره آنها بدهد. اين در حالي است، كساني كه كلاهشان برداشته شده است، چون خود را نيز متهم مي دانند، از ترس سازمان ميراث فرهنگي اطلاعي نميدهند، هر چند اگر اطلاع نيز بدهند، كاري از دست كسي بر نمي آيد، و كلاهبردار پولها را با خود برده است.
او به همين دليل معتقد است، نبايد گول افراد فالگير يا كساني كه درويش مسلكند خورد، که ادعاي اطلاع از غيب هم را دارند. ولي كسي كه عزمش را براي كسب ثروت، آنهم از نوع باستاني اش جمع كرده، هرگز به اين حرفها اعتماد نمي كند. او مي داند كه در طول تاريخ گنج هاي شاهان ايراني بويژه در زمان هايي، كه كشور با بحران مواجه مي شده، جايي امنتر از عمق زمين نداشته اند. آنها همچنين مي دانند كه به واسطه تاريخ پر فراز و نشيب ايران، مردم بويژه ثروتمندان اشياي قيمتي خود را به دست خاك، يا شكاف ديوار مي سپرده اند، تا با رفع اوضاع بحراني دوباره به سراغش بروند. البته از آنجا كه ايرانيان باستان به زندگي پس از مرگ نيز باور داشتند، بخشي از اجناس قيمتي شان به همراه آنان دفن مي شده، پس امروز گورستان هاي باستاني هم، جاذبه اي وصف نشدني براي جويندگان گنج است.
اما يك جوينده گنج هر چقدر هم كه تيزهوش باشد، اگر حرفه اي و عضو باندي خاص نباشد، بالاخره در دام فريب مي افتد. تشخيص اصالت نقشهها و اجناس به دست آمده از حفاريها، يكي از دام هاي هميشه پهن است. كارشناسان و صاحب نظران تاريخ و فرهنگ، به هيچ وجه اصالتي براي نقشه هاي گنج قائل نيستند. چرا كه باور دارند، با گذشت ساليان متمادي و روي دادن حوادث متعدد، مجالي براي بقاي نقشه هاي گنج نمانده است.
اشیاء باستانی در افغانستان
گذشته های خیلی دور و هزاره سوم و چهارم ق،م، و قبل از پیدایش خط و نویسایی و دین های تاریخی شناخته شده امروزی، در افغانستان مركزی مردم بت هایی از سنگ درست می كردند، و آنها را بعنوان خدایان در معابد قرار می دادند. اكثر این بت ها را با هیبت پادشاهان و رهبران خود می ساختند، و با همان تركیب پوشاك درست می كردند، نه برهنه. امروزه از این بتها تعداد خیلی كمی موجود است، از تعداد اندكی كه موجود است متوجه می شویم، كه در آن زمان توانایی سنگ تراشی، شهر سازی و اجتماعات پیشرفته وجود داشته است. یكی از وظایف اصلی جوانان باهوش افغانستانی، شناساندن تاریخ كشور خودشان، برای بها دادن به آنها در جهان می باشد.
كار علمی و تحقیقی خیلی كمی درباره تمدن و مدنیت، دینها و بت های باستانی افغانستان شده، به همین جهت در دنیای باستان شناسی مدرن آنها را بخوبی نمی شناسند. در صورتی كه كار تحقیقی و علمی روی آنها انجام شود، و به زبان های مختلف در اینترنت منتشر شود، باستان شناسان و موزه داران رسمی و غیر رسمی، با آنها آشنا می شوند، و با كشف های آزاد متعددی كه در افغانستان انجام می شود، می تواند درآمد خیلی خوبی برای دولت و مردم افغانستان امروزی یا در واقع بخشی ایران جنوب شرقی ایران بزرگ باشد. هر كجا كه بتی كشف شده باشد، آنجا معبدی بوده و در آنجا بت های دیگر و یا اشیاء قیمتی دیگر هم موجود خواهد بود، و كلاً آن زمین قیمت تاریخی و باستان شناسی دارد.
مهمترین موضوع در رابطه با این كشفیات جدید، كارها و تحقیقات علمی درباره تاریخ افغانستان است، كه در نهایت می توان نتیجه گرفت، تمدن بشری چگونه و چرا و از كجا شروع شده است. در یك مورد از جدید ترین این كشفها، كه در مركز افغانستان انجام شده، عكس سر ملكه يا بت بانویی را دیدم، كه از زیر خاك بیرون آورده بودند، و بیش از سه هزار سال قدمت دارد. در آن نقش و نگار هایی است، و كلاهی بسر دارد، ولی هیچ نوشته ای ندارد، هر یك از ابروان او را، با هفت نگین كوچك فیروزه تزئین نموده اند، كه نشانه اهمیت عدد 7 بوده است. در واقع هر یك از خطوط و نقش و نگار آن نشانه اولیه پیدایش علوم مي باشد، كه بخوبی در این سر مجسمه سنگی نمایان شده است. مو های او از زیر كلاه بیرون آمده، و تا زیر چانه قیچی شده و آویزان است، درست مانند ملكه های مصر باستان، و چند حلقه گردنبند دارد، كه باعث شده گردن او بلند تر بنماید، نمونه آن حلقه ها و گردن بلندتر شده، در قبایل بدوی اتیوپی و افریقا موجود است. اما اثرات ضربات بسیار قدیمی چكش و كلنگ در آن پیداست، كه گویا از سر دشمنی، و یا از بین بردن آن وارد شده بوده است، ولی همچنان تازه و زنده می نماید.
اگر این قبیل بت ها و یا اشیاء عتیقه زیر خاكی، در دنیا و علم شناخته نشوند، ارزش كمی خواهند داشت، اما اگر آنها را بشناسانند و معرفی كنند، تاریخ و داستان آنها را بگویند و بنویسند، بهایی فوق العاده بدست می آورند. در غیر اینصورت آنها را با نازل ترین قیمتها از چنگ ملت خوب افغانستان در می آورند، و بدون هیچ كار علمی و تحقیقی، به گوشه اتاق یك عتیقه باز یا باستان دوست می رود، نه علم از آن نصیبی می برد، نه مردم به پول خوبی می رسند. وظیفه روشنفكران است مردم را آگاه كنند، كه اول باید روی هر یك از اشیاء عتیقه و زیر خاكی كار های علمی و تحقیقی، بازاریابی و ارزش گذاری انجام شود. بعد از این شناسایی خود بخود، در حراج های قیمتی لندن و غیره بفروش می رسد، یعنی همه سود می برند، هم اهل علم، و هم مردم. مانند همین ملكه يا بتی كه من عكس های آنرا دیدم، نشان از اهمیت بانوان در سه يا چهار هزار سال پیش افغانستان دارد، درست بر عكس دور های قرون جدید.
در ویندوز ۷ پارتیشن بندی در ویندوز از نظر تعداد درایو با محدودیت مواجه بود که در ویندوز ۸ این مورد برطرف شده است. برای درایو ویندوز فضایی بین ۵۰ الی ۱۰۰ گیگابایت کافی است که میزان حجم درایو مربوط به ویندوز به نوع کار و حجم برنامههای مورد استفاده شما بستگی دارد. برای پارتیشن های دیگر نیز به سلیقه خود فضا دهید. حال با این مقدمه به آموزش میپردازیم.
ابتدا روی Computer (در ویندوز ۸ و ۷) و یا This PC در ویندوز ۸.۱ راست کلیک و روی گزینه Manage کلیک کنید. اگر این آیکون روی دسکتاپ وجود نداشت میتوانید با روی دسکتاپ کلیک راست و گزینه Personalize را انتخاب کنید. سپس در نوار سمت راست با کلیک روی گزینه Change Desktop Icons قسمتهایی را که تصمیم دارید در دسکتاپ نمایش داده شود انتخاب کنید.
پنجره Computer Managment باز میشود. در سمت چپ گزینه Storage را پیدا کنید و با کلیک روی فلش کناری آن منوی آن را باز کنید. در منوی موجود روی Disk Managment کلیک کنید. علاوه بر این میتوانید با فشردن همزمان دکمههای ویندوز و R پنجره Run را باز کنید و در آن عبارت diskmgmt.msc را بنویسید. (دکمه ویندوز بین Alt و Ctrl قرار دارد)
در اینجا تعداد پارتیشنها و فضای کل هارد دیسک را مشاهده میکنید. در بالای هر درایو رنگ آبی نمایش داده میشود که نشانه پارتیشن بندی این درایوها است. اگر رنگ سبز را مشاهده کردید نشانگر فضای خالی است که حجم آن هم در زیر فضای رنگی نشان داده میشود. در این قسمت میتوانید یک درایو را تقسیم کنید و یا همه درایوها (به جز درایو ویندوز که فقط امکان تقسیم آن را دارید) را حذف کنید و دوباره پارتیشن بندی کنید. حال طبق عکس زیر توضیحات عملیات تقسیم یک پارتیشن و ایجاد یک پارتیشن را شروع میکنیم.
۱. Delete Volume: برای پاک کردن پارتیشنها روی این گزینه کلیک کنید و در پنجره باز شده Yes را انتخاب کنید.
۲.Shrink Volume: برای تقسیم فضای خالی درایو به یک درایو دیگر استفاده میشود. برای اینکار روی آن کلیک کنید در پنجره باز شده به ترتیب حجم کل درایو، حجم قابل تقسیم و در بخش بعدی میزان حجمی است که میخواهید از درایو مورد نظر جدا کنید و در بخش آخر میزان حجم باقیمانده بعد از تقسیمبندی نمایش داده میشود. بعد از وارد کردن مقدار مورد نظر در بخش مشخص شده روی Shrink کلیک کنید.
۳.Change Drive Letter and Path: در این بخش میٍتوانید حرف مربوط به درایو را تغییر دهید و حرف دلخواه خود را انتخاب کنید. با کلیک روی این گزینه پنجره شماره ۱ باز میشود. با کلیک روی Change پنجره شماره ۲ باز میشود که میتوانید از منوی کشویی حرف مورد نظر خودرا انتخاب کنید (حرف های استفاده شده نمایش داده نمیشوند ) و روی OK کلیک کنید.
در پنچره شماره ۱ با کلیک روی Add میتوانید درایو مورد نظر را در یک درایو مجازی و یا یک پوشه جدید باز کنید. (پنجره های ۳ و ۴)
و اما برای ساختن درایو جدید باید فضای خالی و یا فضای پارتیشن بندی نشده داشته باشیم. در تصویر زیر چنین فضایی مشخص شده است. روی آن کیک راست و گزینه New Simple Volume را انتخاب کنید.
در پنجره باز شده روی Next کلیک کنید.
در مرحله بعد بالاترین و پایینترین مقدار حجم در دسترس را به شما نشان میدهد که در بخش سوم میتوانید مقدار دلخواهی از این فضا را برای درایو جدید انتخاب و وارد کنید.
در مرحله بعد نام درایو را انتخاب کنید.
در مرحله بعد دو گزینه زیر را مشاهده میکنیم. Do not format this volume :بعد از ساخت، درایو را فرمت نمیکند Format this volume with the following settings : بعد از ساخت درایو آن را فرمت میکند و تنظیمات زیر را برای آن اجرا میکند. (توصیه میشود این گزینه فعال باشد) در بخش File system گزینه NTFS فعال باشد. در بخش Allocation مقدار پیشفرض را تغییر ندهید. در بخش Volume lable نام دلخواه خود را بنویسید. گزینه های انتخابی زیر هم برای فرمت سریع و فعال کردن فشردهسازی در درایو است که مقدار پیشفرض همانگونه که در عکس نشان داده شده است را نباید تغییر داد و روی Next کلیک کنید. در مرحله بعد بدون تغییر در جزئیات روی Finish کلیک کنید.
بنده به عنوان یک فرد کار آزموده در دنیای مجازی و تجربه ی بالا به سایت هایی که درمعرض هک قرار گرفته اند یا امنیت انها پایین است حاظر به مشاوره دادن در این راستا هستم
و از افرادی که ادعای هک و ... را دارند به مبارزه می طلبم...
و همچنین از افرادی که اطلاعاتی در باره این افراد دارند به بنده گزارش بدهند تا با کمک شما چنین افراد سود جویی را به سزای اعمالشان برسانم
آدرس یاهو بنده در پایین وبسایت آورده شده در صورتی که مشکلی برای شما پیش امده در قسمت نظرات مطرح کنید...
عمیق ترین کلمه عشق استبه آن ارج بدهبی رحم ترین کلمه تنفر استبا آن بازی نکنخودخواهانه ترین کلمه من استاز آن حذر کنناپایدارترین کلمه خشم استآن را فرو بربازدارنده ترین کلمه ترس استبا آن مقابله کنبا نشاط ترین کلمه کار استبه آن بپردازپوچ ترین کلمه طمع استآن را بکشسازنده ترین کلمه صبر استبرای داشتنش دعا کنروشن ترین کلمه امید استبه آن امیدوار باشضعیف ترین کلمه حسرت استحسرت کش نباشتواناترین کلمه دانش استآن را فرا گیرمحکم ترین کلمه پشتکار استآن را داشته باشسمی ترین کلمه شانس استبه امید آن نباشلطیف ترین کلمه لبخند استآن را حفظ کنضروری ترین کلمه تفاهم استآن را ایجاد کنسالم ترین کلمه سلامتی استبه آن اهمیت بدهاصلی ترین کلمه اعتماد استبه آن اعتماد کندوستانه ترین کلمه رفاقت استاز آن سو استفاده نکنزیباترین کلمه راستی استبا آن روراست باشزشت ترین کلمه تمسخر استدوست داری با تو چنین شود؟!موقر ترین کلمه احترام استبرایش ارزش قائل شوآرامترین کلمه آرامش استآرامش را دریابعاقلانه ترین کلمه احتیاط استحواست را جمع کندست و پا گیر ترین کلمه محدودیت استاجازه نده مانع پیشرفتت شودسخت ترین کلمه غیر ممکن استغیر ممکن وجود نداردمخرب ترین کلمه شتابزدگی استمواظب پل های پشت سرت باشتاریک ترین کلمه نادانی استآن را با نور علم روشن کنکشنده ترین کلمه اضطراب استآن را نادیده بگیرصبور ترین کلمه انتظار استمنتظرش بمانبا ارزش ترین کلمه بخشش استبرای بخشش هیچوقت دیر نیستقشنگ ترین کلمه خوشرویی استراز زیبایی در آن نهفته استرسا ترین کلمه وفاداری استبدان که جمع همیشه بهتر از یک فردبودن استمحرک ترین کلمه هدفمندی استزندگی بدون آن پوچ استوهدفمند ترین کلمه موفقیت استپس پیش به سوی موفقیت
همانطور که اطلاع دارید امشب طبق برخی از پیش گویی ها دنیا به پایان میرسه یا طبق نظر بعضی از افراد 3 روز تارییکی زمین رو فرا میگیره یا خیلی چیز های دیگه
اول باید بگم که قوم مایاها چه کسانی بودند:
* مایا در کجا و از چه زمانی به وجود آمد
«مایا» نام گروهی از اقوام سرخپوست در جنوب مکزیک و شمال آمریکای مرکزی و نام تمدنی قدیمی در همین منطقه است، مایاها که از مشهورترین قبایل سرخپوست بودند، معمولاً شهرهایشان را در دل جنگلهای بارانی میساختند، حوزه زندگی و فعالیت مایاها حدود جنوبی کشور مکزیک و نیز سرتاسر گواتمالا و السالوادور را شامل میشد.
*مشهورترین تقویم مایاها
مایاها 17 تقویم متکی بر نظام کیهانی داشتند، بعضی از تقویمهای آنان به دوران بسیار دور مثلاً به 10 میلیون سال پیش باز میگردد، فهمیدن بعضی از این تقویمها آنقدر سخت است که برای محاسبه روز و سال آن باید از منجمها، زمینشناسان و ریاضیدانها کمک گرفت.
از میان تقویمهای مایاها، سه تقویم «هاب»، «تزوکلین» و «شمارش طویل» بسیار مشهور است، محققان تاریخ تأکید دارند که مایاها -که تمدن آنها بین سالهای 300 تا 900 پیش از میلاد به اوج شکوفایی رسید- به حوادث آینده علاقه بسیاری داشتند به طوری که حتی در بناهای تاریخی آنان پیشگوییهایی دیده میشود که به بعد از تاریخ 21 دسامبر 2012 مربوط است.
از نکات جالب توجه این است که به عقیده بسیاری از محققانی که درباره این قوم کهن مطالعه کردهاند، اگرچه آنان پیشگوییهای زیادی دارند، اما هیچ یک از پیشگوییها مایاها به پایان زمین مرتبط نمیشود.
«آلفردو باریرا» یکی از باستانشناسان مکزیکی در گفتوگو با خبرنگار دیلی میل اعلام کرد که پیشگویی مایاها درباره حوادث طبیعی مانند وقوع امراض و خشکسالی بوده است نه اینکه بتوانند پایان زمین را پیشگویی کنند.
برای بررسی علمی تقویم مایاها درباره 21 دسامبر 2012 گروهی از انسانشناسان و بسیاری از محققان در سپتامبر 2012 در شهر «مریدا» در جنوب مکزیکوسیتی دور هم جمع شدند و درباره مفهوم تقویم شمارش طویل مایاها که از 394 دوره سالانه تشکیل شده است، گفتوگو کردند تا به مردم جهان ثابت کنند که 21 دسامبر 2012 آخر دنیا نیست.
جالب توجه این است که تقویم مایاها در دسامبر سال 2012 به اتمام نمیرسد، بلکه این تقویم مانند بسیاری از تقویمهایی که در خانههای ما وجود دارد به پایان میرسد، اما دوباره در یک تقویم دیگر شمارش سال دیگر آغاز میشود.
این قوم به این خاطر معروف شدن که قبلا پیشگویی هایی در مورد دنیا انجام دادن که بیشترشون به وقع پیوست مثل زمان وقوع جنگ جهانی و همچنین جنگ هشت ساله ایران و عرق و خیلی پیشگویی های دیگه
ولی چیزی به نام پایان رسیدن دنیا تو تقویمشون دیده نمیشه تقویم مایاها واضح نیست و از کلمات پیچیده استفاده کرده مثلا پیشبینی مردم از پایان یافتن دنیا به این صورت که عده ای بر این عقیده هستند چون تقویم مایاها در 21 ستامبر دوره چند هزار ساله خودش رو طی میکنه و به پایان میرسه بنابراین دنیا هم به پایان میرسه و عده ای هم میگن سه شب هوا تاریک میمونه سایت های زیادی دارن فعالیت میکنن تا خرافاتی بودن این ادعاها رو به مردم اثبات کنن همچنین قضیه چنان پیچیده میشه کا سازمان ناسا هم تو یه برنامه زنده و اعلام میکنه مردم از چیزی وحشت نداشته باشن و دنیا مانند قبل به حیات خودش ادامه میده و اتفاق غیر منتظره ایی نمی افته
با فکر کردن در مورد این قضیه چندتا سوال تو ذهنمون به وجود میاد؟!
یکی اینکه اگه این قضیه خرافاتی بود اولا چرا بیان شده و دوما چرا برای تبلیغ این قضیه هزینه زیادی شده و حتی در این مورد فیلم ساخته شده و بعد همین ها دوباره میان برای خرافات خوندن این قضیه برنامه و مستند میسازن و به مردمشون اطمینان میدن که این قضیه دروغی بیش نیست؟!!!
شما باورتون میشه که قضیه ای که سال ها روش کار شده تا حدی که میلیون ها انسان باورشون شده بعد خرافاتی بیش نباشه؟!!
من نمیخوام بگم این قضیه پیش میاد ولی بدونین پشت این قضیه یه قضیه پیچیده تر هست؟!!
شاید جمعه هم مثل روز های دیگه سپری بشه و عملا هیچ اتفاقی پیش نیاد ولی امکان نداره این موضوع به همین سادگی پایان پیدا کنه و پرونده اون بسته بشه اگه این موضوع کاملا دروغ و هیچ مسئله ای پشتش نباشه باعث میشه افراد دیگه به هیچ چیزی مثل این قضایا واکنش نشون ندن
حتی طبق نظر روانشناسی و متافزیک اگر انسان به یه موضوع فکر کنه یا به خودش تلقین کنه که چنین اتفاقی پیش میاد امکان داره به همین صورت اتفاق بی افته و به وجود بیاد مثلا اگر شما به خودتون تلقین کنید که در چند روز آینده مریض میشین این تلقین شما اثر منفی خودش رو هرچند اندک بر شما میزاره و بالعکس
پس این افکار میلیون ها انسان ها هم میتونه اثرش رو بر روی جهان هستی بزاره و شاهد اتفاقاتی در اینده ایی نه چندان دور باشیم
گروه علمي: هجوم مردم به روستای بوگراش در كشور فرانسوی در هفتههای اخیر خبرساز شده است چون افرادی که راهی این روستا در دامنه کوهستان پیرنه در جنوب فرانسه شدهاند، نگران پایان دنیا هستند و به دلایلی که به نظرشان قانعکننده میرسد، اعتقاد دارند که اگر در این روستا در پای کوه پناه بگیرند، از نبرد آخرالزمان یا همان جنگ خیر و شر در پایان دنیا در امان خواهند ماند.
بومیان مایا در جنوب مکزیک از ۲۱ دسامبر سال گذشته مراسم ویژه شمارش معکوس برای فرا رسیدن ۲۱ دسامبر امسال را آغاز کردهاند!
آنها باور دارند که این جنگ کمتر از ده روز دیگر در ۲۱ دسامبر (اول دی) امسال رخ میدهد. در این روز چرخه پنج هزار و ۱۲۵ ساله تقویم کهن مایاها به پایان میرسد. مایاها قومی صاحب تمدن پیشرفته بودند که در جنوب مکزیک زندگی میکردند.
آنچه از تمدن مایا به جا مانده نشانگر دانش پیشرفته این قوم در نجوم، ریاضی و تعیین چرخههای زمانیست. آنها سال خورشیدی ۳۶۵ روزه را شناسایی کرده بودند و در یکی از معدود کتابهایی که از آنها به جا مانده است، جدولی از خورشیدگرفتگیهایی وجود دارد که از عصر آنها تا زمان معاصر رخ دادهاند. طولانیترین تقویم مایاها در سال سه هزار و ۱۱۴ قبل از میلاد مسیح آغاز شده و برای یک دوره ۳۹۴ ساله، تحت عنوان بکتون، ادامه دارد. سیزدهمین بکتون مایاها ۲۱ دسامبر امسال و در روزی به پایان میرسد که در نجوم با عنوان انقلاب زمستانی شناخته میشود. انقلاب زمستانی موعدی در سال است که با توجه به زاویه زمین نسبت به خورشید، ساکنان نیمکره شمالی کوتاهترین روز و ساکنان نیمکره جنوبی طولانیترین روز را در طول سال تجربه میکنند.
انقلاب زمستانی تقریبا با طولانیترین شب سال که در فرهنگ باستانی ایرانی با عنوان شب یلدا شناخته میشود، نیز همزمان است. با در نظر داشتن آنچه پژوهشگران و باستانشناسان از تمدن
باورها به پایان دنیا: 1- تخریب سیاره زمین 2 - انقراض نسل بشر 3- تغییر قابل توجه در وضعیت نژاد بشری
مترقی مایا توصیف میکنند، برخی باور دارند که پایان یافتن تقویم مایاها در این روز به معنای پایان دنیا و فرارسیدن موعدی است که در مذاهب مختلف با عنوان آخرالزمان شناخته میشود. آنها این ایده را مطرح میکنند که تقویم مایاها به پایان میرسد چون آنها میدانستند که این روز (۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ میلادی) آخرین روز دنیاست و لزومی ندارد چرخه زمانی پس از این تاریخ را تعریف و پیشبینی کنند. هزاران سایت اینترنتی که با چنین ایدهای شکل گرفته و فعالیت میکنند، برای اثبات این نظر، به نوشتههایی اشاره میکنند که نزدیک به یک هزار و ۳۰۰ سال پیش، روی یک سنگ کندهکاری شدهاند و به پایان دنیا اشاره دارند.
صفحه ای از یکی از چهار تقویم تاریخی قوم مایا. این تقویم در موزه ای در آلمان نگهداری میشود
هرچند برخی باستانشناسان در توضیح محتوای این سنگنوشته گفتهاند که طبق این پیشبینی، قرار نیست فاجعهای جهانی رخ دهد، بلکه پیشگویی شده است که پس از این تاریخ، دورهای جدید در زندگی روی زمین آغاز میشود. اسون گرونمیر، پژوهشگر (رمزگشایی) زبان مایایی به آسوشیتدپرس گفته است که طبق این سنگنوشته، یکی از خدایان مایاها به زمین باز خواهد گشت. به گفته او، در این سنگنوشته آمده است که در روز موعود، بولون یوکته، خدای جنگ و خلقت در باورهای مایایی، به زمین بازمیگردد. ایدهای که به "وعده آمدن ناجی" در فرهنگها و مذاهب مختلف شباهت دارد اما با آن که کارشناسان و پژوهشگران فرهنگ مایا تاکید کردهاند که پایان این تقویم (همانند دیگر تقویمها) به معنای آغاز یک دوره جدید و نه پایان یافتن دنیاست، افرادی که اعتقاد دارند زندگی روی زمین روزی به پایان خواهد رسید، با هیجان در انتظار وقایعی
باورها به پایان دنیا (سناریوهای غیرمذهبی): تغییرات اقلیمی مصیبتبار ، اصابت سیارک یا ستاره دنبالهدار به زمین، جنگ اتمی عظیم، بیثباتی در مدار زمین یا ماه
هستند که ممکن است در روزهای آینده رخ دهد. این هیجان، ساکنان آمریکا تا روسیه و چین را فراگرفته است.
گزارش شده است که فروش چادر و سرپناه موقت به جز مناطق توفانزده آمریکا در دیگر ایالتها و شهرها افزایش یافته است. مردم در بخشهای مختلف روسیه هم به خرید مواد غذایی کنسرو شده و بستههای کبریت روی آوردهاند. قیمت شمع در سیبری چند برابر شده و حتی مغازهداران برخی مناطق گفتهاند که ذخیره بستههای نمک در انبارهایشان تمام شده است. برخی شرکتها هم در فرصتی که فراهم شده است، بستههایی را ویژه " نجات در آخرالزمان" میفروشند. در این بستهها به جز کبریت و کنسرو، یک شیشه ودکا، صابون و تکهای طناب هم گذاشته شده است.
مردم چین هم به خرید شمع روی آوردهاند و ماه گذشته ماجرای مردی در این کشور خبرساز شد که تمام پسانداز زندگیش را صرف ساخت یک کشتی با ظرفیت ۲۰ نفر کرده است.
چرا موعد به پایان رسیدن حیات در زمین این همه مورد علاقه است؟
پل اس بویر، پژوهشگر و نویسنده کتاب "وقتی زمان وجود نخواهد داشت؛ باور به وحی در فرهنگ مدرن آمریکا" میگوید اعتقاد به پایان دنیا "سابقهای کهن در افکار بشر دارد. ریشههای این باور به دورههای قبل از مسیح باز میگردد؛ اسطورههایی که براساس آنها بالاخره روزی نیروهای خیر (نظم) و شر (هرج و مرج) با هم رویاروی میشوند."
او اضافه میکند: چنین باوری از نظر روانشناختی عمیقا جذاب است، چون اعتقاد به بیمعنی بودن (زندگی)، به شدت تهدیدکننده است و جوامع بشری همواره سعی کردهاند با تعریف نوعی چارچوب، به روند تاریخ و زندگی شخصی افراد معنا دهند. این رویکرد در طول قرنها و سالها در زندگی بشر وجود داشته است و افرادی در طول تاریخ، نه تنها سال، بلکه تاریخ و روز دقیقی را به عنوان موعد پایان یافتن حیات روی زمین اعلام کردهاند. البته زنده ماندن همه ما نشان میدهد که این پیشبینیها تاکنون تا چه اندازه نادرست بوده است. در یکی از تاسفبارترین پیشبینیها، در قرن
باورها به پایان دنیا (مذهبی): اسلام به "روز جزا" اشاره میکند، برخی بوداییها باور دارند که در این روز آموزههای بودا از بین میرود، پیروان مسیحیت، پایان دنیا را به ظهور دوباره مسیح وصل میکنند، هندوها به چرخههای زندگی اعتقاد دارند، آیین زرتشت احتمالا اولین مذهبی بود كه به پایان دنیا اشاره کرده است
۱۹ میلادی حرکتی تحت رهبری ویلیام میلر آغاز شد. پیشبینی این بود که ۲۲ اکتبر ۱۸۴۴ میلادی آخرین روز دنیا خواهد بود.
با نزدیک شدن روز موعود، محبوبیت میلر بیشتر و بیشتر شد و تنها یک چیز توانست این جریان را بخواباند: دمیدن خورشید صبح روز ۲۳ اکتبر ۱۸۴۴. در موردی دیگر، کشیش رونالد وینلند در سال ۲۰۰۸ میلادی در یک کتاب پیشبینی کرد که آمریکا در مدت دو سال نابود خواهد شد. اما هنوز در سال ۲۰۱۲ میلادی، آمریکا همچنان سرپاست. برخلاف این کشیش، در اغلب مذاهبی که به آخرالزمان اشاره دارند، تاریخ دقیقی به عنوان موعد نهایی تعیین نشده است، بلکه این مذاهب تشخیص موعد نهایی را به وجود و شناسایی برخی نشانهها منوط دانستهاند. پروفسور بویر میگوید: باورهای مذهبی امروزین، زیرکانه هستند. آنها میگویند هیچکس از روز و ساعت پایان دنیا خبر ندارد، ولی چنین روزی به زودی فراخواهد رسید.چنین اعتقادی در سالهای اخیر با پدیدههای علمی هم پیوند داده شد؛ در هر گامی که پژوهشگران آزمایشگاه عظیم سرن در مرز فرانسه و سوئیس برای آزمایش برخورد ذرهها برداشتند، معتقدان به پایان عمر زمین نیمخیز شدند.
حاضران در مراسم ویژهای که به مناسبت فرارسیدن موعد پایان دوره تقویم مایاها در کوبا برگزار شد
این آزمایش که با هدف آزمون یکی از فرضیههای تشکیل جهان انجام شد، نقش مهمی در ارتقای دانش بشر درباره چگونگی آغاز دنیا داشت. اما شکاکانی بودند که میگفتند چنین آزمایشی میتواند زمینهساز ایجاد سیاهچالههایی در ابعاد بسیار ریز و کوچک شود و در نهایت، همین سیاهچالهها بزرگتر شده و زمین را خواهند بلعید.
همچنان که بومیان مایا در جنوب مکزیک از ۲۱ دسامبر سال گذشته مراسم ویژه شمارش معکوس برای فرا رسیدن ۲۱ دسامبر امسال را آغاز کردهاند، ساکنان روستای بوگراش فرانسه میزبان کاوشگران و جمعیت مشتاقانی بودهاند که امیدوارند در روز موعود، در دامنه کوههای پیرنه زنده بمانند. براساس برخی گزارشها، اغلب پروازها از آمریکا به فرانسه کاملا رزرو شدهاند و بیشتر مسافران هم بلیتهای یکطرفه گرفتهاند.
حتی شایعه شده است که برخی گروهها، پناهگاههایی را در طبقات زیرزمینی روستا ساختهاند و افرادی نیز مدعی هستند که شاهد جماعتی بودهاند که نیمهعریان و در حال نواختن زنگهایی که در دست داشتند، از کوه بالا میرفتند. مسئولان موسسه ملی تاریخ باستانشناسی مکزیک در واکنش به این باور که مایاها پایان دنیا در سال ۲۰۱۲ میلادی را پیشبینی کردهاند، گفتهاند که از مجموع ۱۵ هزار نوشتهای که از تمدین کهن مایا باقی مانده و ثبت شده است، تنها در ۲ مورد به سال ۲۰۱۲ میلادی اشاره شده، هرچند در هیچیک از این نوشتهها به پایان زندگی در زمین اشارهای نشده است.
خبرگزاری فارس: در «مشهدالنقطه» شهر حلب که محل زیارت عاشقان اهل بیت است، سنگی است که سر مبارک امامحسین(ع) روی آن قرار داده شده و قطره خونی روی آن ریخته شد که مورد اهتمام مسلمانان قرار گرفت و از آن سنگ محافظت کردند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق، روایت شده که بعد از اتمام جنگ «طَف» در کربلا، کاروان ابن زیاد به همراه اسرای واقعه طف به سمت شام حرکت کرد و در امتداد رود فرات از سرزمینهای مختلفی رد شدند تا اینکه به حلب رسیدند و سر مبارک امام حسین(ع) را در آن موضع قرار دادند و مدتی را آنجا توقف کردند.
همزمان با روز عاشورا مقداری از تربت اصلی قبر امام حسین (ع) که در موزه آن حضرت در کربلا قرار دارد به رنگ خون تبدیل شد.
به گزارش خبرگزاری اهل بیت علیهم السلام، با گذشت نزدیک به ۱۴۰۰ سال از فاجعه خون بار عاشورا همچنان این داغ بر آسمان و زمین تازه است و کائنات عزادار فرزندان پیامبرند.
در تازه ترین رویداد عاشورائی، همزمان با روز عاشورا مقداری از تربت اصلی قبر امام حسین (ع) که در موزه آن حضرت در کربلا قرار دارد به رنگ خون تبدیل شد.
و این حادثه در مقابل چشمان حیرت زده شاهدان عینی رخ داد و مقامات رسمی آستانه مقدسه امام حسین (ع) و نیز سایت رسمی آستانه حضرت ابو الفضل (ع) – سایت کفیل – آن را تأیید کردند.
دوستان عزيز براي خواندن خبر هاي جديد روز از منابع معتر به حاشيه وبسايت در سمت چب مراجعه كنيد در ضمن اين خبر ها به صورت لينك از منابع معتبر مي باشد لينك هاي خبري به صورت آپديت مي باشد و لينك هاي خبري از خبر هاي روز دنيا از عنوان هاي ورزشي،علمي،سياسي،فناوري و .... مي باشد براي توضيحات بيشتر ميتوانيد سوالات خود را در قسمت نظرات بيان كنيد
اين روز، پر آوازه ترين روزهاى سال و خاطره آميزترين تاريخ بشرى است . دراين روز بزرگ ، پاى مردى ، فداكارى و سربلندى گروه اندكى از انسان هاى به خدا پيوسته و در برابر ده ها هزار مردان جنگى و جنايت پيشه به نمايش درآمد. اين روز، روز فداكارى امام حسين عليه السلام و ياران باوفاى وى مى باشد و تا ابد به آنان تعلق خواهد داشت . در اين روز، حوادث و رويدادهاى مهمى در سرزمين كربلا به وقوع پيوست كه براى هميشه در تاريخ انسان ها ثبت و درج خواهد ماند.در اين جا به طور گذرا به اهم رويدادهاى روز عاشورا مى پردازيم:
الف - قبل از شهادت امام حسين عليهالسلام:
1 - تنظيم سپاه: امام حسين عليه السلام پس از نماز صبح ، سپاه خويش را كه متشكل از 32 تن سواره و 40 تن پياده بودند، به سه دسته تقسيم كرد. دسته اول را در بخش ميمنه ، دسته دوم را در بخش ميسره و دسته اى را ميان آن دو قرار داد. فرماندهى بخش ميمنه را به ((زهير بن قين )) و فرماندهى بخش ميسره را به ((حبيب بن مظاهر)) واگذار كرد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بيرق سپاه را به برادرش عباس بن على عليه السلام معروف به قمر بنى هاشم سپرد و خيمه ها را در پشت سر قرار داد. عمر بن سعد نيز سپاهيان جنايت پيشه خود را به چند گروه تقسيم كرد. وى ، فرماندهى بخش ميمنه را به عمر بن حجاج ، فرماندهى بخش ميسره را به شمر بن ذى الجوشن ، فرماندهى سواره نظام را به عروه بن قيس و فرماندهى پياده نظام را به شبث بن ربعى واگذار كرد. وى بيرق ، ننگين سپاه خود را به غلامش ((دريد)) سپرد. دو سپاه در برابر يك ديگر صف آرايى كرده و براى آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شمارى مى كردند. 2 - اندرزهاى پيش از نبرد امام حسين عليه السلام براى پيش گيرى از نبرد و خون ريزى نيروهاى دو طرف ، تلاش زيادى به عمل آورد و از هر راه ممكن مى خواست از كشتار مسلمانان جلوگيرى نمايد و خون كسى بر زمين نريزد. ولى دشمن كه مغرور از كثرت سپاه خود و قلت ياران امام عليه السلام بود، به هيچ صراطى مستقيم نبود و به هيچ پيشنهادى پاسخ مثبت و كار ساز نمى داند و خواهان تعيين تكليف از راه نبرد و خون ريزى بود. امام حسين عليه السلام در روز عاشورا، برخى از ياران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفت و گو كرده و با بيان حقايق و واقعيت ها، آنان را از شرارت و جنايت منصرف كنند. آن حضرت ، خود نيز بارها براى اندرز سپاه كفر پيشه دشمن ، پا پيش نهاد و با بيان خطبه هايى روشن گر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خون ريزى دعوت كرد و از جنگ و مبارزه بازداشت . (1) ولى جز تعدادى اندك كه از خواب غفلت بيدار شده و حقيقت را دريافتند و به سپاه آن حضرت پيوستند، بقيه آنان در ضلالت و گمراهى خويش باقى مانده و بر آغاز جنگ اصرار مى كردند. 3 - پشيمانى حر بن يزيد حر بن يزيد تميمى كه از فرماندهان جنگاور و دلير عمر بن سعد بود و همو بود كه در وهله نخست ، راه را بر امام حسين عليه السلام بست و او را به اجبار و اكراه به كربلا رهسپار گردانيد گردانيد: وقتى بزرگوارى امام حسين عليه السلام و حقيقت خواهى وى را ملاحظه كرد و از سوى ديگر شاهد نيت هاى پليد عمر بن سعد و لشكريان عبيدالله بن زياد و جنايت ها و ستم كارى هاى آنان بود، از خواب غفلت و دنياطلبى بيدار شد و در خود احساس نگرانى و ندامت نمود و در وى دگرگونى شگفتى به وجود آمد. به طورى كه يكباره سپاه كفر پيشه عمر بن سعد را ترك و به سوى خيمه گاه امام حسين عليه السلام رهسپار شد. حر به نزد امام حسين عليه السلام رفت و از آن حضرت در خواست عفو و بخشش نمود و از كردار و رفتارهاى پيشين خود اظهار پشيمانى كرد. امام حسين عليه السلام با مهربانى تمام حر بن يزيد را پذيرفت و از وى استقبال كرد و با رفتار خود موجب تقويت ايمان حر گرديد.حر براى روشن گرى سپاه دشمن به سوى آنان برگشت و با معرفى خود و چگونگى هدايت يافتنش ، آنان را به راه خير و سعادت و پيوستن به سپاه حقيقت جوى امام حسين عليه السلام دعوت كرد. (2) دشمنان كه از ملحق شدن حر به امام حسين عليه السلام بسيار نگران و ملتهب شده بودند، وى را سنگباران و تير باران كرده و از نزديك شدنش به نيروهاى خود بازداشتند. حر به ناچار به سوى خيمه گاه امام حسين عليه السلام برگشت . پيوستن حر به سپاه امام حسين عليه السلام و سخنرانى وى براى سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام حسين عليه السلام ، براى عمر بن سعد و ديگر جنگ افروزان دشمن بسيار گران و نگران كننده بود و تاثير زيادى در نيروهاى دشمن به وجود آورد. 4 - هجوم سراسرى سپاه دشمن كه از پيوستن حر و چند نفر ديگر به سپاه امام حسين عليه السلام احساس خطر و ريزش نيرو كرده و ادامه اين وضعيت را به زيان خود مى ديد، فرمان حمله را صادر كرد. عمر بن سعد با رها كردن تيرى به سوى سپاهيان امام حسين عليه السلام جنگ را به طور رسمى آغاز و سپاهيان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغيب و تشويق كرد.در اندك مدتى دو سپاه به يكديگر نزديك شده و با ابزارهاى جنگى آن روز به نبرد پرداختند. در اين نبرد، شگفتى تاريخ به وقوع پيوست و معادلات نظامى در هم ريخت ، و آن ، دفاع يك سپاه كمتر از صد نفر كه برخى از آنان را نوجوانان و يا كهن سالان و سالخوردگان تشكيل مى دادند، در برابر يك سپاه چند ده هزار نفرى بود. اين سپاه اندك ، با دلاورى و دليرى تمام از حيثيت و موجوديت خويش و اعتقادات و اصول مذهبى و سياسى خود دفاع و پاسدارى نموده و مغلوب دشمن نشدند. هر يك از ياران امام حسين عليه السلام با ده ها تن از نيروهاى دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولى هيچ گونه سستى و ترديدى در وى ملاحظه نمى شد و اين روحيه بالاى رزمى اعتقادى براى دشمن ، سنگين و كمر شكن بود. ياران امام حسين عليه السلام با سرافرازى ، به شرف شهادت نايل شده و يا با ادامه دلاورى ، دشمن را مستاصل و زمين گير نمودند.تصور دشمن در آغاز بر اين بود كه سپاه كم عده امام حسين عليه السلام در لحظات نخستين هجوم سراسرى ، نابود شده و از هستى ساقط مى شوند و غائله كربلا به راحتى پايان مى پذيرد، ولى پس از درگير شدن با آنان ، تازه فهميدند كه با كوهى استوار از ايمان و عقيده روبرو شدند و از ميان بردن آنان ، كار آسانى نيست .ياران امام حسين عليه السلام از بامداد تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرين قطره هاى خون خود از قيام امام حسين عليه السلام پاسدارى كردند.محدث قمى از محمد بن ابى طالب موسوى روايت كرده است كه در اين نبرد، پنجاه تن از ياران امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند.(3) 5 - نبرد انفرادى دشمن كه از نبرد سراسرى و تهاجمى ، نتيجه اى نگرفته بود، به تدريج به سوى نبرد انفرادى روى آورد. زيرا اگر چه سپاه عمر بن سعد جملگى براى نبرد با امام حسين عليه السلام آمده بودند، ولى در ميان آنان مردان زيادى بودند كه جنگ با فرزند زاده رسول خدا صلى الله عليه و آله را روا نداشته و به اكراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته و بودند. بدين جهت در كار نبرد عمومى و هجوم سراسرى تعلل نمى ورزيدند و عمر بن سعد را در رسيدن به مقاصد پليدش ناكام گذاشته بودند.گفتنى است كه روى كرد به نبرد انفرادى ، براى سپاه كم تعداد امام حسين عليه السلام نيز خوش آيند و پسنديده تر بود. زيرا در اين صورت هر يك از ياران امام عليه السلام مى توانست با چندين نفر از سپاه بى انگيزه دشمن نبرد كند و دشمن را در موضع انفعالى قرار دهد. همين امر باعث طولانى تر شدن مبارزات گرديد. ياران امام حسين عليه السلام يكى از ديگرى با انگيزه ايمان و اعتقاد، از آن حضرت اجازه رزم گرفته و وارد صحنه مى شدند و سرانجام شرافتمندانه جام شهادت را سر مى كشيدند. تعدادى از ياران امام عليه السلام تا پيش از ظهر عاشورا به همين نحو به شهادت رسيدند. 6 - نماز ظهر عاشورا به هنگام ظهر، يكى از ياران امام عليه السلام به نام ابوثمامه صيداوى ، آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر كرد. امام حسين عليه السلام كه به نماز اهميت ويژه اى مى داد، دستور داد كه جنگ را متوقف كرده و همگى به نماز پردازند.پيشنهاد امام حسين عليه السلام مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان هم چنان به نبرد خود ادامه مى دادند. امام حسين به ناچار، يكطرفه جنگ را متوقف كرد و با ياران اندك خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ويژه زمان جنگ ) به جاى آورد. ياران آن حضرت دو دسته شده ، دسته اى به نماز امام عليه السلام اقتدا كرده و دسته اى دفاع مى نمودند. اما دشمنان هيچ گونه ترحمى به امام عليه السلام و نمازگزاران نكرده و با رها كردن تير، آنان را هدف قرار مى دادند. برخى از مدافعان امام حسين عليه السلام ، دشمن را از اطراف نماز گزاران پراكنده كرده و برخى ديگر خود را سپر تيرها قرار داده و مانع رسيدن آنها به وجود امام حسين عليه السلام مى شدند. سعيد بن عبدالله حنفى ، از جمله آنانى بود كه خود را سپر امام عليه السلام قرار داد. وى هر تيرى كه به جانب امام حسين عليه السلام مى آمد، خود را سپر آن مى كرد و آن قدر در اين راه ايستادگى كرد تا نماز امام عليه السلام به پايان رسيد. در آن هنگام به زمين افتاد و به شرف شهادت نايل آمد. علاوه بر زخم شمشير و نيزه ، از بدن اين شهيد دلاور، تعداد سيزده چوبه تير يافتند.(4) 7 - شهادت ساير ياران پس از نماز، ياران امام حسين عليه السلام روحيه رزمى تازه اى يافته و به سوى دشمن هجوم آوردند. تمام ياران امام عليه السلام ، از جمله جوانان برومند بنى هاشم و فرزندان ، برادران ، برادرزادگان ، خواهر زادگان و عموزادگان آن حضرت به جهاد و دفاع پرداخته و به شهادت رسيدند.نبرد دلاور مردانى چون زهير بن قين ، نافع بن هلال ، مسلم بن عوسجه ، حبيب بن مظاهر، حر بن يزيد و برير بن خضير از ميان ياران امام حسين عليه السلام و شيرمردانى چون على اكبر عليه السلام ، عباس بن على عليه السلام ، قاسم بن حسين عليه السلام و عبدالله بن مسلم عليه السلام از جوانان بنى هاشم به ياد ماندنى و فراموش نشدنى است .نبرد هر يك از آنان ، لرزه اى در اركان سپاه كفر به وجود آورد و شهادت آنان تاثير شكننده اى در وجود مبارك امام حسين عليه السلام پديد آورد.به طورى كه آن حضرت هنگامى كه تنها شد و يك تنه با دشمن نبرد مى كرد، به ياد ياران شهيد خود مى افتاد و گاهى به سوى آنان نظرى مى افكند و آنان را يارى مى طلبيد و مى فرمود: اى عباس ، اى على اكبر، اى قاسم ، اى زهير، اى حر كجاييد؟ 8 - مبارزه و شهادت امام حسين عليه السلام امام حسين عليه السلام پس از آن كه همه ياران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خيمه اى گرد آورد و آنان را تسلى و دلدارى داد و به صبر و شكيبايى سفارش نمود و با قلبى شكسته از آنان خداحافظى كرد.آن حضرت ، فرزندش امام زين العابدين عليه السلام را كه در بيمارى سختى به سر مى برد، جانشين خويش قرار داد و با او نيز وداع كرد و آماده نبرد با دشمن گرديد. امام حسين عليه السلام به تنهايى ، ساعاتى چند با دشمن مبارزه كرد و به هر طرف حمله مى كرد گروهى را به هلاكت مى رسانيد.هرگاه براى آن حضرت فرصتى به دست مى آمد، به خيمه ها بر مى گشت و با حضور خود، كودكان و زنان بى پناه را تسلى مى داد و بار ديگر با آنان خداحافظى مى كرد. شايد مقصود آن حضرت از تردد ميان خيمه و ميدان نبرد، براى آمادگى بيشتر بازماندگانش براى پذيرش شهادت آن حضرت بود. در يكى از خداحافظى ها، فرزند شيرخوار خود را جهت سيراب كردنش به سوى دشمن آورد و از آنها تقاضاى آب براى فرزند شيرخوار خود كرد، ولى سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند شش ماهه او رحم نكرد و با هدف تير قرار دادنش ، وى را در آغوش پدر غرقه به خون كرد.امام حسين عليه السلام بدن غرقه به خون على اصغر عليه السلام را به خيمه برگرداند و بار ديگر به مبارزه پرداخت . آن حضرت ، زخم هاى فراوانى را در ميدان مبارزه متحمل شد، تا آن كه بر اثر كثرت جراحات به زمين افتاد.در آن حال نيز دشمنان رهايش نكرده و با ابزارهاى گوناگون ، از جمله تير، نيزه ، شمشير و سنگ بر بدنش ضرباتى وارد آوردند.سرانجام ، آن حضرت تاب و توان از كف داد و بر خاك گرم كربلا بر زمين افتاد و آماده مهمانى خدا گرديد.شمر بن ذى الجوشن ، با قساوت تمام به سوى بدن خونين آن حضرت رفت ، در حالى كه رمقى در بدن شريفش بود، سر مباركش را از قفا جدا كرد و سر بريده را به خولى اصبحى تحويل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل كند.
ب - پس از شهادت امام حسين عليه السلام:
دشمنان اهل بيت پس از شهادت جان سوز امام حسين عليه السلام و يارانش ، دست از جنايات خويش برنداشتند، بلكه در اين روز غم آلود جنايت هاى ديگرى مرتكب شدند كه به اختصار بيان مى كنيم : 1 - غارت خيمه ها سپاه عمر بن سعد، به ويژه دسته نابكار شمر، پس از شهادت امام حسين عليه السلام به خيمه هاى آن حضرت يورش برده و خيمه ها را غارت كردند و چهارپايان ، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها و خوراكى ها را به يغما بردند. آنان ، حتى حريم اهل بيت عليه السلام را مراعات نكردند و زيور و لباس هاى زنان را از آن ها ستاندند، به طورى كه زنان اهل بيت عليه السلام به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنايت كارى شمر و گروه نابكارش شكايت كردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد كه از غارت خيمه ها دست بردارند.( 5) از حميد بن مسلم روايت شد: به اتفاق شمر بن ذى الجوشن و گروهى از پيادگان ، از خيمه ها گذشتيم تا به على بن الحسين عليه السلام رسيديم كه از شدت بيمارى از هوش رفته بود. همراهان شمر گفتند: كه اين بيمار را هم بكشيم ؟من گفتم : سبحان الله چه بى رحم مردميد شما. آيا اين كودك ناتوان را هم مى خواهيد بكشيد؟ همين بيمارى كه بر او عارض شده ، او را كافى است . به هر طريقى بود آنان را از كشتن على بن الحسين عليه السلام بازداشتم ، ولى آن بى رحم ها پوستى را كه آن حضرت بر آن خفته بود بكشيدند و به يغما بردند.(6) 2 - آتش زدن خيمه ها شمنان پس از غارت خيمه ها و به يغما بردن دارايى ها و اشياى موجود بازماندگان ، خيمه ها را به آتش كشيدند. در اين هنگام ، كودكان و زنان بى سرپرست ، از خيمه ها بيرون آمده و به بيابان هاى اطراف گريختند.راوى گفت : پس از غارت خيمه ها، آن ها را آتش زدند و بانوان مكرمات با سر و پاى برهنه در حالى كه لباس هاى ايشان را ربوده بودند، از خيمه ها بيرون ريختند و صدا به شيون و گريه بلند نمودند و در حال خوارى به اسيرى رفتند.( 7) 3 - تاختن اسب بر پيكر شهيدان عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت : چه كسانى آمادگى تاختن اسب بر كشتگان را دارند؟ ده نفر از آنان اعلام آمادگى كردند كه از آن جمله بودند: اسحاق بن حياة حضرمى ، احبش بن مرثد و اسيد بن مالك .اين عده پس از نعل بندى اسبان خويش بر پيكر شهيدان كربلا، از جمله اباعبدالله الحسين عليه السلام اسب تاختند و پيكرهاى پر از جراحت و بى سر شهيدان را در هم شكستند.(8) اين گروه نابكار وقتى برگشتند، در نزد عبيدالله بن زياد براى گرفتن جايزه خيانت و جنايت خويش ، از كار خود چنين تعريف كردند: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بكل يعبوب شديد الاسر؛ ما كسانيم كه بر بدن حسين و يارانش اسب رانديم به حدى كه استخوانهاى سينه آنان را در زير سم ستوران چون آرد نرم كرديم !عبيدالله بن زياد، اعتنايى به آن ها نكرد و دستور داد كه جايزه اندكى به آنها بدهند. اين عده پس از قيام مختار بن ابى عبيده ثقفى (در سال 66 ه .ق در كوفه به سزاى اعمالشان رسيدند. به دستور مختار دست و پاى آنان را با ميخ هاى آهنين بر زمين كوبيدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانيدند كه پيش از هلاكت شدنشان اعضا و اجزاى بدنشان از هم جدا شد.(9) 4 - ارسال سر مقدس امام حسين عليه السلام به كوفه عمر بن سعد در عصر عاشورا براى خوش خدمتى بيش تر و اعلام وفادارى به عبيدالله بن زياد و خاندان بنى اميه ، دستور داد سر بريده امام حسين عليه السلام را با شتاب به كوفه ببرند و عبيدالله بن زياد را از پايان يافتن غائله كربلا با خبر گردانند.
ماموريت رساندن سر مقدس اباعبدالله الحسين عليه السلام با خولى بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم بود. آنان شب به كوفه رسيدند. در آن هنگام دارالاماره نيز بسته بود. به همين جهت شب را در خانه خويش گذرانده و بامداد روز يازدهم سر مقدس امام حسين عليه السلام را نزد عبيد الله بردند.
سرهاى ديگر شهيدان را پس از بريدن و شست و شو دادن ، ميان سركردگان جنايت كار تقسيم كردند تا نزد عبيدالله برده و پاداش بگيرند و بدين وسيله به وى نزديك شوند.(10)
پي نوشت :
1- لهوف سيد طاووس ، ص 114.
2- الارشاد، ص 451.
3- منتهى الامال ، ج 1، ص 349.
4- همان ، ص 362.
5- الارشاد، ص 468.
6- منتهى الامال ، ج 1، ص 399.
7- لهوف سيد بن طاووس ، ص 150.
8- الارشاد، ص 469 و معالم المدرستين ، ج 3، ص 169.
9- ماهيت قيام مختار، ص 456.
10- نك : الارشاد، ص 470 ؛ معالم المدرستين ، ج 3، ص 173 و منتهى الامال ، ج 1، ص 401.
مجله آمریکایی <<نیوزویک>> در شماره جدید خود مطلبی را به پزشک متخصص مغز و اعصاب اختصاص دادهاست که به گفته خودش هفت روز ((زندگی ای با هوش غیر انسان)) را تجربه کرده است تجربه ایی که آن را حس شیرن(( جهانی دیگر)) می داند.ویس از دنیایی سخن میگوید که اتحاد اساس آن است و آنقدر زیباست که 5 ثانیه اش ارزش عمری انتظار را دارد. دکتر ایبن الکساندر که تجربه خود را از مرگ و نیستی را در مطلب ویژه مجله <<نیوزویک>> به رشته تحریر آورده است" مینویسد:
به عنوان یک جراح مغز هیچگاه به پدیده تجربههای جهان پس از مرگ و چنین مقولاتی باورنداشتم. پدرم هم مانند خودمن جراح مغز و اعصاب بود و من نیز به تبعیت از او راه خود را در دنیای علم پی گرفتم و جراح مغز شدم و در دانشگاه های زیادی از جمله «دانشگاه هاروارد» به تدریس این شاخه از علم پزشکی پرداختم. بنابراین، کاملاً می دانمدر مغز آدمهایی که ادعا می کنند آن جهان را تجربه کردهاند چه میگذرد. مغز آدمی از مکانیسم اعجاب آور و در عین حال فوق العاده ظریفی برخوردار است، کافیست اندکی از اکسیژن دریافتی مغز بکاهید تا واکنش نشان دهد. با چنین اوصافی، برایم جای تعجب چندانی نداشت که آدمهایی را ببینم که بعد از گذران دوره درمانی پس از آسیبهای جدی و بازیابی هوشیاری خود، از تجربههای شگفتشان افسانهسراییها کنند. اما هرچه میگفتند هرگزبدان معنا نبود که چنین بیمارانی در دنیای واقعی به جایی سفر کرده باشند. مورد من نیز از دو جهت با تجربه همه این بیماران متفاوت بود؛ اولاینکه بخش کورتکس مغز من به طور کامل از کار افتاده بود و دوم اینکه در تمام مدت اغما نشانههای حیاتی من تحت نظارت دقیق پزشکان قرار داشت و پیوسته ثبت میشد. این را هم بگویم که پیش از اینها، تعریفی که از خودم داشتم یک مسیحی معتقد بود که چندان هم عامل به فرائض دینی نیست. با این وجود از کسانی که علاقهمند بودند عیسی مسیح را موجودی فراتر ازیک آدم خوب معمولی به حساب آورند هم کینهای به دل نداشتم. حرف آنهایی را میفهمیدم که دوست داشتند باور کنند که بالاخره یک جایی در این دنیا خدایی هم هست و در دلم بهشانغبطه میخوردم که این ایمان بدون شبهه چه آرامشی را برایشان به ارمغان آورده. با این همه،به عنوان یک دانشمند میدانستم که خودم نباید چنین باورهایی داشته باشم. اوضاع بدین منوال بود تا اینکه سال ۲۰۰۸ رسیدو در حالی که بخش «نئوکورتکس» مغزم از کار افتاده بود، هفت روزی را در حالت اغما بهسر بردم. در غیبت یک نئوکورتکس فعال، چیزی را تجربه کردم کهموجب شد باور کنم کهبرای وجود هوشیاری پس از مرگ هم دلیل علمی وجود دارد. همینجا بگویم چون میدانم شکاکیونچه نظری راجع به چنین حرفهایی دارند، داستانم را با منطق و زبانعلمی «یک دانشمند» بازگو خواهم کرد، یعنیهمان چیزی که هستم. اوایل صبح خیلی زود، حدود چهار سال پیش با یک سردرد شدید از خواب بیدار شدم. تنها به فاصله چند ساعت، کورتکس مغزم کاملا از کار افتاد. کورتکس بخشی است که کنترل اندیشه ها و احساسات ما رابرعهده دارد و باعث تمایز ما از دیگر جانداران است. پزشکان بیمارستان عمومی «لینچبرگ» در ایالت ویرجینیا، که دست برقضا خودم هم آنجا به عنوان جراح مغز و اعصاب کار میکردم، به این نتیجه رسیدند که دچار نوعی مننژیت نادر شدهام که بیشتر در نوزادان دیده میشود. باکتری «ای کولی» افتاده بود به جان مایع مغزی نخاعم و ذره ذره مغزم را میخورد. آن روز صبح، وقتی به اتاق اورژانس رفتم، اوضاعمآنقدر بد بود که امید چندانی به بهبود و ادامهزندگیم در قالب چیزی فراتر از یک گیاه وجود نداشت. مدتی زیادی نگذشت که همان روزنه امید هم از دست رفت. هفت روز در اغمای کامل بودم، بدنم به هیچ محرکی پاسخ نمی داد و فعالیتهای عالی مغزم کلاً مختل شده بود. در چنین شرایطی هیچ توجیه علمیای برای این حقیقت وجود ندارد که در حالی که بدنم دراغما کامل به سر میبرد، ذهنم، هوشیاریم، خود خویشتنم، حی و حاضر بود. نورونهای کورتکس مغزم به واسطه حمله باکتریایی فلج شده بودند، اما نوعی هوشیاری و معرفت ورای ظرفیتهای مغزی مرا به بُعد دیگری از این کائنات برد، بُعدی که حتی خوابش را هم هرگز ندیده بودم و هیچگاه در زمره باورمندانش نیز قرار نداشتم. باری، ماهها سپری شد تا بتوانم برای خودم هضم کنم که چه بر من گذشت. سوای غیرممکنبودن وجود هرگونه هوشیاری در شرایطی کهداشتم، چیزهایی که آن موقع تجربه کرده بودم برای خودم هم به هیچ وجهتوجیه پذیر نبود: اول، یک جایی در میان ابرها بودم. ابرهایی بزرگ و پُف کرده به رنگ صورتی و سفید که در مقابل آسمان «آبی تیره» تضاد مشهودی ساخته بود. بالاتر از ابرها -بی نهایت بالاتر- دسته دسته موجوداتی شفاف و نورانی در آسمان این طرفو آن طرف میرفتند و خطوط ممتدی را دنبال خود در فضا بر جا میگذاشتند. پرنده بودند یا فرشته؟ نمیدانم. بعدها که برای توصیف این موجودات دنبال واژه مناسب میگشتم این دوکلمه به ذهنم رسید، اما هیچ یک از این دو حق مطلب را درباره این موجودات اثیری ادا نمیکند که اساساً از هرآنچه در این کره خاکی میشناسم تفاوت داشتند، چیزهایی بودند پیشرفتهتر و متعالیتر. در دنیایی که بودم، دیدن و شنیدن دو مقوله جدا از هم نبود. انگار که نمیشد چیزی را ببینی یا بشنوی و به بخشی از آن بدل نشوی.هرچه که بود متفاوت بود و در عین حال بخشیاز چیزهای دیگر، مثل طرح های درهم تنیده فرش های ایرانی...یا نقوش بال یک پروانه. اما از این همه شگفتآورتر، وجود «فردی« بود که مرا همراهی می کرد؛ یک زن. جوان بود و جزئیات ظاهری او را به طور دقیقبه یاد دارم. گونههایی برجسته و چشمانی به رنگ آبی لاجوردی داشتو دو رشته گیسوان طلایی-قهوهایش در دو طرف صورت، چهره زیبایش را قاب گرفته بود. بار اولکه او را دیدم روی یک سطح ظریف و نقش دار حرکت میکردیم که بعد از لحظه ای فهمیدم بال یک پروانه بود. میلیونها پروانه دورمان را گرفته بودند و در رقص هماهنگ امواجی که ساخته بودند به جنگلزارهای پایین سرازیر میشدند و مجددبه بالا و دور ما اوج میگرفتند. انگار که رودی از زندگی و رنگ درهوا جریان داشت. لباس زن ساده بود، مثل یک کشاورز. اما رنگهایش همان ویژگی درخشان، تأثیرگذار و سرشار از زندگیای را داشت کهدر دیگر چیزهای حاضر در آن مکان به چشم میخورد. زن به من نگاهی انداخت، جوری که می گویم تنها پنج ثانیه ازآن نگاه ارزش تمام زندگی تا آن لحظه را دارد و هر چه قبل از آن به سرتان آمده باشد، دیگر اهمیت ندارد.
نگاهش عاشقانه نبود. دوستانه هم نبود. نگاهی بود که ورای تمامی اینها بود و فرای همه مراحل عشقی که این پایین در زمین شناختهایم. چیزی برتر بود که همه انواع دیگر عشق را درونش داشت ولیکن از همه آنها بزرگتر بود. زن بدون اینکه واژهای بر زبان آورد با من حرف زد. پیامش مثل نسیمی به درونم نفوذ کرد و همانجا در دم فهمیدم کههمان است. فهمیدم دنیای دور و برمان نه رویا است و نه گذرا و بیاساس است، بلکه حقیقی است. پیامی که از زن گرفتم سه بخش داشت، که اگر بنا باشد به زبان زمینی ترجمهاش کنم،چیزی شبیه به این خواهدشد: «بسیار معشوقی و نازنین، تا همیشه.» «هیچ ترسی نداری.» «هیچ اشتباهی مرتکب نخواهی شد.» فیزیک نوین میگوید که جهان پیرامون ما یکپارچه و غیرمنفک است.اگرچه به ظاهر در دنیایی از تفاوت ها زندگی می کنیم، برپایهقوانین فیزیک، زیر این ظاهر متفاوت هر شیء و هر رویدادی در هستی در پیوند کامل با اشیا و رویدادهای دیگر است و به بیان دیگر «فرق باطن» وجود ندارد. تا پیش از تجربهام، همه این نظرات برایم جنبه انتزاعی داشتند و درکناپذیر، اما امروز حقیقتهای زندگیم را تشکیل میدهند. به این باور رسیدهام که کائنات بر اساس وحدت ایجاد شده است. اکنون میدانم که عشقرا هم باید به این معادله افزود. دنیایی که من در اغمای بدون مغز انسانیم تجربه کردم همانی بود که آلبرت انیشتین و عیسی مسیح، هر دو، از آنسخن گفتهاند و صد البته که هر کدام با روش بسیار متفاوت خودشان. من سالهای سال به عنوان جراح مغز و اعصاب در معتبرترین مؤسسات جهانی خدمت کردهام. میدانم که بسیاری از همکارانم بر این باور پافشاری میکنند که مغز، و به ويژه کورتکس، این عضو کلیدی، سر منشأ هوشیاری خاص نوع آدمی است. خود من هم همین طور فکر میکردم. اما این باور، این نظریه امروز در برابر من رنگ باخته و آنچه بر من گذشت در پهنه باورهایم جایی برای آن باقی نگذاشت.از همین رو قصد دارم باقیمانده عمرم را به بررسی ذات راستین هوشیاری بپردازم و به همکارانم در عرصه علم و نیز به جهانیان نشان بدهم که ما پدیدههایی بسیار بسیار فراتر از مغزهای فیزیکی خود هستیم. در دنیای امروز بسیاری بر این عقیدهاند که واقعیت معنوی دین در دنیای مدرن قدرت خود رااز دست داده و علم، در برابر ایمان، راه رسیدن بشر به واقعیت وجود است. پیش از این تجربه، من نیز تا حد زیادی در صف طرفداران این مکتب بودم، اما امروز متوجه شدهام که این دیدگاه به شدت سادهانگارانه است. تصویر مادیگرا از کالبد و مغز به عنوان مولدان هوشیاری، و نه ظرف آن، محکوم به شکست است. در مقابل، تلقی نوینی از کالبد و ذهن ظهور خواهد کرد کههم اکنون هم نشانههایش را میتوان مشاهده کرد. این دیدگاه نو به همان میزان مبتنی بر دین استکه بر دانش استوار و غایتش را چیزی قرار خواهد داد که بزرگتریندانشمندان بیش و پیش از هر چیزی در طول تاریخ بشری همواره در جستجوی آن بوده اند؛ چیزی به نام حقیقت.
من مدیر وبلاگ دنیای مطالب طلایی ساخت این فیلم زشت و اهانت به پیغمبر اسلام را شدیدا محکوم میکنم و از تمام مسلمانان تقاضا دارم نسبت با ساخت این فیلم برخورد قاطع انجام دهند و در وبلاگ یا سایت خود حتما این عمل را محکوم کنید
ما مسلمانان جهان باید با دست به دست دادن هم و کنار گذاشتن تعصبات بیجا با هم متحد شویم و آزادانه فریاد بزنیم
طبق تمام تحلیل ها و حتی تحلیل های بی بی سی این فیلم باعث شده تا مسلمانان با هم متحدتر بشوند و از خواب غلفت بیدار شوند
هر سیاستمدار تازه کاری میداند مقابله با اعتقاد ثابت 1.5 میلیارد مسلمان در جهان نتیجه ایی جز اتحاد مسلمانان و انزجار آنها از قدرت های غرب را ندارد اسلام عزیز ما توهین به تمام ادیان و حتی مشرکان را منع کرده است
اینکار بجز ناراحتی و نفاق و خونریزی و تشدید اختلافات در جهان چیزی به همراه ندارد
اگر دولت آمریکا به گفتار خودش از این کار متاسر و متاسف است باید زودتر اعلام کند وگرنه باعث چیزهایی میشود که نباید بشود
محراب کوفه امشب در موج خون نشسته
یا عرش کبریا را سقف وستون شکسته
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین
از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید
رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید
با عرض تسلیت و التماس دعا...
نماز، تسبیح خداوند است که موجب نزدیکی روحی و معنوی ما با او میگردد. نماز خواندن، تبادل انرژیهای منفی و معیوب با انرژیهای مثبت و روحانی است که این تبادل در حالتهای مختلف نمازخواندن، متفاوت بوده و به شرح زیر میباشد:
حالت ایستاده: تبادل انرژی با زمین از طریق چاکرای کف پاها و گرفتن انرژی معنوی از چاکرای سر میباشد.
حالت رکوع: تبادل انرژی بالاتنه با پایینتنه از طریق چاکرای کف دستها و چاکرای روی زانوها میباشد.
حالت سجده: تبادل انرژیهای منفی با زمین از هفت منطقهی چاکرای پیشانی، چاکرای زانوها، چاکرای کف دستها و چاکرای روی پاها و گرفتن انرژی مثبت زمین از طریق این چاکراها میباشد.
انرژی زمین، احساس شادی، رضایت، امید، لذت و میل ادامهی حیات را ایجاد میکند.
در حالت سجده، چاکرای پیشانی که مرکز استدلال و منطق است، متعادل میگردد. افرادی که سجدههای طولانیتری داشته باشند، میتوانند این چاکرا را متعادلتر ساخته و به افرادی منطقیتر و حتی روشنضمیر تبدیل گردند. این چاکرا، مرکز خلاقیتها، الهامها، منطق و استدلال است. در اسلام نیز سجدهی طولانی سفارش شده است.
محمد علي از مدتها قبل به دليل ابتلا به بيماري پاركينسون وضعيت جسماني مناسبي ندارد. او كه روزي با مشتهاي آهنين خود، حريفان را يكي پس از ديگري در رينگ بوكس به زمين ميزد، اكنون با بيماري خود دست و پنجه نرم ميكند. داستان زندگي محمد علي داستان جالبي است. پسر بچه سياه پوستي كه پس از دزديده شدن دوچرخهاش تصميم گرفت به تمرين بوكس بپردازد تا بتواند از حق خود دفاع كند، پس از مدت كوتاهي تبديل به نامدارترين و پرآوازهترين ورزشكار تاريخ جهان شد.
ماجرای مسلمان شدن کلی
ماجرای مسلمان شدن کلی از زمانی رقم خورد که او در مسابقهای در آستانه شکست خوردن از رقیبش بود، و در حالی که کلی نقش بر زمین شده و داور مسابقه شمارش معکوس میگفت، یکی از هواداران کلی که یک مرد مسلمان ایرانی بود، از کلی خواست که کلمه "یا الله" را تکرار کند.کلی بعد از تکرار "یا الله" به طرز معجزه آسایی جان تازهای گرفت و رقیبش را شکست داد.بعد از پایان مسابقه از آن مرد درباره" یا الله" و ماجرا پرسید، و وقتی مرد برای او توضیح داد کلی تصمیم بر مسلمان شدن گرفت.
او پس از گرویدن به اسلام در فعالیتهای سیاسی نیز نقش داشت و به همین دلیل بیش از سایر قهرمانان ورزشی در جهان مطرح شد. وی همچنین در قرن بیستم عنوان یکی از بزرگترین قهرمانان ورزشی را نیز از آن خود کرد.
آشنایی با مالکوم ایکس
وی تحت تعالیم رهبران بزرگ اسلام مثل الیجاه محمد و مالکوم ایکس و تبعیت از فرامین آنها در امر اسلام به سرعت مورد انزجار جامعه سفیدپوست و مسیحی تبار آمریکایی قرار گرفت. شاید عمده انزجار آنها به این علت بود که نمیخواستند نمایندهای از سیاهان مدافع حقوق اجتماعی آنها باشد. در سال ۱۹۷۰ پس از سپری کردن دوران محرومیت خود به علت شرکت نکردن در جنگ او بار دیگر گواهینامه بوکس خود را دریافت کرد، اما به علت وقفهای چند ساله در ورزش حرفهای عنوان قهرمانی سال ۱۹۷۱ رادر مبارزهای با جو فریزر در مادیسون اسکوار گاردن از دست داد. این مسابقه شاید به نظر بسیاری دیگر چیزی شبیه مسابقات دیگر باشد اما برای دو رقیبی که هر کدام شکست ناپذیر بوده به منزله جولانجگاهی برای نمایش قدرت و مهارتشان است. هر دو مدعی و هر دو مبارزه طلب ... هرچند فریزر در راند آخر او را ناک اوت کرد و این تراژدی به ضرر کلی پایان یافت.
پا گذاشتن انسان به کره خاکی " زمین " بیانگر هزاران تحولات در این کره است، آغاز زندگی در این کره با پاگذاشتن آدم و حوا و بدنیا آوردن فرزندان چون: هابیل و قابیل بیان گر قدرت و سروری است این موضوع سبب میشود که انسان حتا به برادر خود هم سروری نموده ولو به کشتن برادرش منجر شود، اولین قاتل انسان قابیل، به همه موجودات نشان داد که انسان در روی زمین درنده ترین و خطرناک ترین موجود است، اولین موجودی که سنک کینه و نفرت را بر فرق برادرش میزند و اولین خونی که توسط انسان در میدانی بنام زمین رخیته میشود، وبا گذشتن هر روز بوی آن خون وارد دماغ انسان های بعدی روی زمین شده میشود.وفاجعه انسانی می آفرینند.
الف) درمان بیماریهای حاصله از چاقی
1. بعلت کاهش چربی و عدم رسوب در جدار عروق، تصلب شرایین ایجاد نمیشود و سکته مغزی یا قلبی را کاهش میدهد.
2. با کاهش پروتئین و گوگرد و ازت، مانع بیماری اورمی ( افزایش بیش از حد اوره در بدن ) میشود.
ب) شوک دهنده طبیعی ـ حیاتی و درمان شبه فلجی
در اثر گرسنگی، فعالیتهای سلولی کاهش یافته و حالت ضعف و شبه فلج1 ایجاد میشود. موقع افطار با اولین غذا یک شوک2 عمومی در سراسر بدن ایجاد میشود. این شوک بدن را از حالت سستی و شبه فلجی خارج میکند. و با تناوب یک ماهه، فرصت مناسبی برای دفع سموم جمع شده در سلولها پیدا میشود. این عمل مقامت بدن را بالا میبرد و قدرت حیاتی را زیاد میکند.
ج) پرهیز مطلق، کاهش ذخایر زاید، باز گرداندن تعادل عصبی
پرهیز از غذا در حال روزه داری به منظور صرف ذخایر زاید بدن ضروری است. پرهیز از آب نیز لازم است. دکتر پریور میگوید:
1. بیشتر عدم تعادلهای عصبی و تیکهای مختلف و تشنجات بعلت ازدیاد آبی است که در بین نسوج عصبی ذخیره شده است. روزه سبب دفع این آب زیادی جمع شده و بازگرداندن تعادل عصبی است.
2. چون آب برای ساختن چربیها بکار میرود، پس باید جلوگیری شود
سکه ولایتعهدی امام رضا(ع)، 8 برگ قرآن کریم روی پوست آهو به خط این امام هماهم، به همراه 5 اثر دیگر امروز با حضور رئیس فرهنگستان هنر رونمایی شد.
به گزارش آخرین نیوز به نقل از فارس، مراسم رونمایی از سکه ولایتعهدی امام رضا(ع) امروز با حضور رئیس فرهنگستان هنر در مؤسسه تاریخ و تمدن شرق برگزار شد.
دست نوشته منسوب به حضرت امام رضا(ع)
در ابتدای این مراسم «سیداحمد محیط طباطبایی» رئیس کمیته ملی موزههای ایران گفت: تاریخ نشان داده که بزرگ میراثداران ایران مردم هستند و بیشترین حفاظت را از آن داشتهاند.
وی با اشاره به روشهای سنتی میراثداری افزود: این اتفاق بسیار رخ داده است که مثال روشن آن وقف است که باعث شده آثار باارزشی تا امروز باقی بماند.
همانطور که مي دانيم حضرت علي عليه السلام مولود کعبه است ، و نيز فاطمه بنت اسد (س) از در کعبه وارد نشد بلکه ديوار کعبه براي او به أمر خدا شکافته شد و او وارد کعبه شد خبر ها حاکيست که تا کنون چندين بار اين محل را حکومت وهابي سعودي با روشهاي محتلف پوشانده است ولي باز هم اين محل کاملا پوشيده نميشود !
ای وهابیان و ای آل سعود و ای کسانی که امام علی(ع) را امام و جانشنین خدا نمی دانید بنگرید این مشتی محکم بر دهان شماست آیا این معجزه نیست؟ آیا این جای تفکر ندارد؟دنیا دنیای جدید است تا به کی پنهان کاری کدام یک از خلیفه های شما چنین مقامی داشتند فکر کنید بنگرید و سپس جواب دهید شیعه بر حق است و مشرک شمایید خداوندا از اینکه محل تولد امامم را در جایی قرار داده ایی که که هیچ مخالفی توان پنهان کردن آن را ندارد تو را شکر می گویم!!
ای احمد! میدانی چه وقت بنده،خدا را به راستی خواهد پرستید؟
حضرت فرمودند : نه
پروردگار فرمود : هنگامی که پنج صفت داشته باشد :
1=تقوائی که از گناه حفظش کند.
2=سکوتی که از بیهوده بازش دارد.
3=ترسی که هر روز گریه اش را زیاد کند.
4=حیائی که در تنهایی از خدا شرم کند.
5=دشمنی دنیا و دوستی نیکان به جهت دوستی من با آنها.
به وبلاگ من خوش آمدید
ورود شما رو به این وبلاگ خیر مقدم میگم امیدوارم لحظات خوشی در این وبلاگ به سر ببرین
راستی دوستان اگه اومدین سر زدین یه نظر کوچیک بدین حتما خونده میشه و در حد توانم بهش عمل میکنم
موفق و پیروز باشید